در طی چند سال گذشته، به دلیل همزمانی بحرانهای محیط کلان کسبوکار و مشکلات مرتبط با سیاستگذاری مالی و صنعتی در سطح کلان کشور، بسیاری از واحدهای صنعتی، دچار تغییر شرایط تعادلی و مشکلات جدی همچون ورشکستگی و رکود شدهاند. این بحرانها در کنار روندهای بلندمدت صنعت و فناوری شامل تغییر و تحول مستمر در نیازها، تقاضای بازار، تغییرات سبک زندگی، تحولات پرشتاب و روزافزون فناوری، بروز و ظهور عرصههای جدید صنعتی و اقتصادی مبتنی بر دانش، تلاشهای مداوم رقبا در کسب سهم بیشتر از بازار، توسعه تجارت الکترونیک و پارادایمهای نوین اقتصادی باعث شده تا بنگاههای صنعتی با مسائل و نیازهای جدیدی روبرو شوند.
باید در نظر داشت که شاید در شرایط جدید موجود و در نظر اول، تغییر رویه، بهبود و تدوین برنامه تغییر و تحول سریع مؤلفههای اصلی کسبوکارها، سخت و هزینهبر باشد، اما بدون عارضهیابی یا آسیبشناسی بهموقع، واحد تولیدی در حال اتلاف بخشی از ثروت و ارزشافزوده خود بوده و در تعدد گزینههای راهبردی مورد بررسی زمان لازم برای بهبود وضعیت خود را از دست خواهد داد. لذا، شناسایی مشکلات واحدهای صنعتی راکد و نیمه فعال، اولویتبندی مشکلات و ارائه راهحلهای علمی، بهروز و عملی با توجه به منابع در دسترس از ضروریترین عناصر کمک به توسعه صنعتی در بحرانهای اقتصادی است که باید در دستور کار قرار گیرد.
طرح حاضر، با بررسی گسترده اسناد بالادستی و تحلیل آنها، ابتدا یک مجموعه تعاریف و مفاهیم حوزه عارضهیابی را ارائه داده است و سپس براساس سطوح سیستم (کلان، میانی و خرد) با دستهبندی روشهای عارضهیابی از منظر سرعت و دقت پرداخته و یک بررسی جامع از پنج مدل عمومی عارضهیابی (دِمینگ، شش سیگما، EFQM، مالکوم بالدریچ و کارت امتیازدهی متوازن) از جنس مدلهای تعالی هستند را ارائه داده است. همچنین، 12 مدل اختصاصی عارضهیابی (مدل ویسبورد، مدل هوش سازمانی، مدل بورک-لیتوین، مدل بولمن و دیل و غیره) مورد تحلیل و بر اساس حوزههای کارکردی مانند محیط، فرایند کسبوکار، سبک رهبری، افراد و ساختار مورد مقایسه قرار گرفت. درنهایت نیز، پس از ارائه روششناسی عارضهیابی واحدهای صنعتی و تشریح گامهای عملیاتی اجرای روششناسی، مدل پیشنهادی عارضهیابی بر مبنای مدل علی-معلولی بورک-لیبتون ارائه گردید.
بدون دیدگاه